استاد مهدی سمندری: به فرموده استادم علامه حسن زاده آملی، عشق از عَشَقِه است. عَشَقِه یعنی پیچکی که دور درخت میتند و عاشق خودش را طوری در بر می گیرد که او را محو می کند. یک نوع عشق وجود دارد که عشق خدایی است:
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود
یک نوع عشق هم داریم که عشق زلیخایی است.
عشق هایی کز پی رنگی بود ** عشق نبود عاقبت ننگی بود
استاد مهدی سمندری: تصور کنید که در یک بیابان بی آب و علفی به یک چشمه رسیده اید و آبی به صورت زده ولی می بینید که بیابان در پیش است. می روید تا می رسید به جایی که خار مغیلان دارد.
علامه طباطبایی می فرمودند: تقوا یعنی اینکه در چنین بیابان پر خاری پا که بر زمین می گذاریم مدت زیادی طول می کشد تا پای دوم را بگذاریم چون اطرافمان پر از خار است. این راه هم به زودی تمام نمی شود و کاروان هم رفته است و بیابان هم در پیش است.
استاد مهدی سمندری: شعری از استادم علامه طباطبایی برایتان بخوانم:
مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه دل شیدا برد
من به سرپنجه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد
کف مینوی تو بود و رخ نیکوی تو بود
یک به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد
علامه طباطبایی خیلی بکاء بودند جانم. یکی از شاگردانشان نقل
میکرد وقتی در حضور ایشان بیت زیر عر خوانده شد ایشان که در
دستانشان دستمالی بود، هر هر اشک می ریختند.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
استاد مهدی سمندری: یک قانون در طلبگی داریم که میگوید غذاهایی که از جنبه ظاهری حلال اند مصرف کردنش بلا مانع است حال در باطن می خواهد دزدی باشد و یا ربا باشد.ما مامور به ظاهر هستیم اما این باطن تاثیر خود را خواهد گذاشت.
جناب استاد علامه حسن زاده آملی می فرمود: "در بهشت بهشتی ها متوجه می شوند لکه هایی بر روحشان وجود دارد و از دیدن آن ناراحت می شوند. میگویند خدایا ما با اینها چه کار کنیم؟ خداوند بر آن ها انساء (فراموشی) را قرار می دهد. یعنی فراموش می کنند و دیگر نمی بینند که بر روی روحشان لکه هایی است."
عرض کردم حضرت استاد. هست و فراموش می کنند؟ فرمود:" بله. کاری اش نمی توان کرد."
اینها در روح ما هست. یک توجهی به خودتان بکنید. میبینید که هم اکنون نیز در روح شما این لکه ها هست و تنها در وجود چهارده نور مقدس این لکه ها وجود ندارد.
استاد مهدی سمندری:
حسن فدای تو خم ده پیاله چیست
امروز ده به نقد به فردا حواله چیست
مخمورم و به میخانه است کار من
مزدم قبول توست کتاب و قباله چیست
میخواهند خم شراب را یک دفعه بالا بکشند. منظور از شراب در اینجا همان سوره انسان است که فرمود: و سقاهم ربهم شرابا طهورا. یعنی از آن می خورده که طهور هم هست. یعنی پاکی که پاک کننده است.
استاد مهدی سمندری: این علامه دهر یا ذوالفنون حسن زاده آملی می فرمود: اگر انبیا نبودند ما افقی بودیم. مثل گاو و خران بار بردار/ به ز مردمان مردم آزار. ولی چون راستخیزیم، رستخیز داریم. یعنی قیامت داریم.
استاد مهدی سمندری: علامه می فرمود: زن دارای رحِم است و رحِم از رحمانیت حضرت حق است. او را به دست چاقوی دکترها ندهید که این رحِم رحمت است برای جنین. این رَحِم یک خش کوچک بردارد دیگر هیچ. زن به طور کلی رحمت اندر رحمت است.
رحمت اندر رحمت آمد تا به سر
بر یکی رحمت فرو ما ای پسر
علامه حسن زاده آملی می فرمودند: گاوها می روند به صحرا، لَتِه (علف زار) را می خورند. وقتی میخواهند برگردند یک نگاهی به پشت سرشان می کنند و غصه شان می شود. شیرشان را می دهند به صاحب ظاهری خود و تا صبح لاغر می شوند. فردا صبح که بر می گردند سر همان لَتِه (علف زار) می بینند در کمال شگفتی سرسبز است.
آقاجان مزرعه همیشه سرسبز است، غصه نان و زندگی را نخورید. این علامه بزرگوار در جای دیگر می فرمودند: گاو ها می روند به صحرا. غذا میخورند و شکمشان سیر می شود. در این هنگام صدای زوزه حیوان درنده ای می آید که موجب می شود آن ها بترسند و به سمت طویله بدوند. بعد علامه می فرمودند: درندگان هم در خدمت انسان اند.
استاد مهدی سمندری: فان النفس امارة بالسوء: نفس اماره به بدی است. اماره صیغه مبالغه است. یعنی خیلی امر می کند. نفس انسان را بسیار به بدی امر می کند:
نفس اژدرهاست او کی مرده است؟
از غم بی آلتی افسرده است
استاد علامه حسن زاده آملی روحی فداه می فرمود: هنگامی که دارید نماز میخوانید شیطان در نماز می آید. لگد به مرده شیطان لعین رجیم نزنید. نمازتان را بخوانید. توجهتان الی الله باشد.
استاد دیگرم علامه سید حسین طباطبایی رضوان الله تعالی علیه و روحی فداه می فرمودند: یک روزی آمدم نماز بخوانم که مشاهده کردم دو تا حوری در دو طرفم ایستادند و از من تمنا داشتند. وقتی تکبیر نماز را گفتم و وارد نماز شدم دیگرچیزی نفهمیدم. اما وقتی که نماز تمام شد برای آن ها غصه ام شد که چرا به آن ها توجه نکردم.
استاد مهدی سمندری: استادم علامه طباطبایی می فرمود کسی را سراغ دارم که ذرات وجود به نحوی در گوش سِر و قلبش همان ذکر را ولوله می کنند که نمی گذارند نمازش را بخواند. ایشان نفرموده بود که آن شخص چه کسی است. اما میدانیم که آن شخص خود ایشان بود زیرا که حالات ایشان را میدانیم.
